گزارش مبسوط اولین نشست «مرکز مطالعات اجتماعی وتمدنی»
چالشهای تمدن اسلامی، و مسئلۀ «ارتباطات» در جهان اسلام
موضوع «ارتباطات» در جهان امروز و در دنیای کنونی اسلامی یکی از مسئلههای کلان در عرصههای تمدن انسان امروز و در فرایند تمدنی مسلمانان است.
شناخت ابعاد تمدنی آن، چالشهای آن در سطح مناسبات جهان اسلام از جمله ضرورتهای تمدنی مسلمانان و همینطور نخبگان تمدناندیش در جمهوری اسلامی ایران است.
در این باره پرسشهای مهمی وجود دارد که بخشی از آن در گفتگو با پروفسور مولانا در هتل پارسیان اوین مطرح شد و مورد بحث و مناقشه قرار گرفت: اینکه اساسا ارتباطات پنج گانۀ انسان (با خدا، با طبیعت، با خود، با دیگری، و با تکنولوژی ) در اندیشه مولانا، چه مسئلهای از مسائل جهان کنونی اسلام در موضوع ارتباطات (از جمله ارتباطات مربوط به حاکمیتها) را حل میکند و فرایند نیل به این تغییر و تحول چه میباشد؟
اینکه آیا میتوان ارتباطات در جهان امروز غرب را با ارتباطاتی که امروزه در کشورهای اسلامی در جریان است، همسان انگاشت و احکام یکسانی را بر آن دو جاری ساخت، یا آنکه باید بین ارتباطاتِ در غرب مانده با ارتباطاتِ آمدۀ به شرق تفکیک کرد؟
و در این بین، آیا ارتباطات آمده به شرق، برای جهان اسلام ظرفیت های تمدنی (امت ساز) ایجاد خواهد کرد («امت مجازی» در تعبیر اولیویه روآ) و موجب نوعی از وحدت و یکپارچگی در میان مسلمانان خواهد شد و یا اینکه، این پدیده برای دنیای اسلام به نوعی از گسیختگی و پارگی در هویت ملی و هویت اسلامی منجر می شود؟
اینکه «سرعت در تولید اندیشه» و «سرعت در تحولات اجتماعی» در عرصههای جهانی چه بازتابی در تحولات فرهنگیِ جهان اسلام در پی دارد و آنگاه آیا چنین سرعت و شتابی ارتباطات انسانی را ارتقا میبخشد و موجب تراکم خیرات انسانی در جامعه مسلمانان میشود، و یا اینکه چنین سرعتی به نوعی از جامعه بی شکل (در تعبیر زیمل) و یا بی خانمان اجتماعی (در تعبیر برگر) و یا به نوعی از اضطراب تمدنی (در تعبیر لوفان بومر) منتهی میشود؟ و نهایتا اینکه چنین ارتباطات فزاینده در جهان اسلام، آیا به «تعارف» (لتعارفوا) بین تمدنها و یا بین انسان ها منجر شده و اخلاقیات جامعه مسلمانان را ترقی میدهد، یا اینکه ممکن است نفس این ارتباطات، اختلافات پنهان مانده در تمدنها را عیان نموده و ما را به سمت نوعی از برخورد و تنش در عرصۀ دولتها و بلکه مابین امت ها بکشاند؟
پرسشهای فلسفی ـ تمدنیِ فوق محورهای گفتگو با جناب پروفسور مولانا بود. ایشان تقاضای ما را برای گفتگو به گرمی پذیرفتند و در گفتگو جدیای که پنج ساعت به طول کشید صبوری کردند و نقطه نظرات خود را در این باب ارائه نمودند.
نکته نخستی که مولانا از منظر فلسفی برآن تأکید داشتند، این بود که اساسا هستی بدون ارتباطات نمیتواند وجود داشته باشد، این در حالی است که اساسا در رشته ارتباطات کمتر به فلسفه پرداخته میشود و مباحث این رشته نوعا بدون توجه به ریشه و بنیادهای نظری و فلسفی شکل میگیرد. پیامدهای این بیریشگی در دانش ارتباطات باعث شده است که پرسشهای پایه در علم ارتباطات مغفول بماند. ازنظر مولانا آنچه در ارتباطات امروز رخ داده سیطرۀ دانش رباضی بر ارتباطات انسانی است، در حالی که میبایست دراین علم انسانشناسی پایه و بلکه مبدأ برای دانش ارتباطات قرار میگرفت. به بیان دیگر، ریاضیات نمیتواند ارتباطات انسان با انسان را سامان بدهد، آنچه که باید در این مسیر شکل بگیرد و روابط انسان و انسان را بسامان کند، فلسفه و علم النفس اجتماعی است.
نکته دوم در این گفتگوها تأکید بر این نکته بود که تا زمانی که محیط ارتباطی انسان در دنیای اسلام را فهم نکنیم، تأثیر اینترنت بر تمدن اسلامی و بر جهان امروز اسلام را نخواهیم فهمید. اگر ندانیم و درک نکنیم که به لحاظ فلسفی و هستیشناختی و همینطور به جهت انسانشناسی، عالم ارتباطات چیست، فرایند آن کدام است، و ارتباط بین انسان و انسان، و انسان خدا، انسان و طبیعت، و انسان تکنولوژی و در نهایت انسان و خود (self) چگونه است و این روابط پنج گانه در چه روندی صورتبندی شده و نظام ارتباط انسانی را بوجود میآورد، نمیتوانیم دنیای ارتباطات امروز را فهم کنیم، آن را نقد نماییم، در مورد «امید» و یا «تهدید» بودن آن در جهان اسلام داوری نماییم.
آنگاه در بیان سوم خود، مولانا تأکید کردند که آنچه که منِ متفکر مسلمان در مورد بنیادهای ارتباطات در جهان امروز باید اندیشه کنم، استفاده از جهانبینی اسلامی و فرهنگ دینی خود در جهت ترمیم پایههای سست ارتباطات امروز است که بیتوجه به زیرساختها، نوعی از ارتباطات کاریکاتوری را در جهان امروز موجب گشته است. در این بین ایشان بر پنج بُعد مهم اسلام یعنی توحید، تقوی، امت، امانت، و امر به معروف و نهی از منکر تأکید کردند و این پنج اصل را در روابط بین انسانی اساسی و سازنده معرفی کردند.
مولانا در فراز دیگر از سخنان خود، ساختار مدینه النبی را یکی از جوامع تیپیکال در برقراری تعادل انسانی و ارتباطات جامع انسانی با مبدأ و میانه و مقصد دانستند که میبایست در بستر تاریخی کامل میشد و راه برای ظهور تمدن محمدی صلی الله علیه و آله برقرار میگشت که سمت و سوی تاریخ عملا مانع از تکامل تاریخی و تمدنی این الگو در سرنوشت بشریت شد.
دیگر نکتهای که جناب مولانا در این نشست برآن تأکید داشتند و آن را یکی از آسیبهای دنیای امروز و یکی از معضلات جهان اسلام در امر تکنولوژی دانستند «بُتبودگی»ِ تکنولوژی و سیطرۀ آن بر زمان و زمین و بر روح و روان مسلمان امروز است. بتبودگی تکنولوژی در جامعۀ امروزی ما اولا باعث شده ارتباطاتمان با ابعاد دیگر هستی، حتی طبیعت، به محاق رود و آدمی تمام اهتمام خود را به چیزی که قرار بود صرفا ابزار باشد، معطوف کرده و از ابزارِ صرف، هدفی مطلق درست میکند و تمامی حیات و هستی خود را با همان هدف (که وسیلهای بیش نیست) تعریف و ترسیم نماید. در این نگاه، نظام توحیدی، ارزشهای توحیدی، و هویت انسانی انسان مسلمان اختلال پیدا میکند، زندگی دنیای اسلام از صبغۀ الهی تهی شده و به رنگ و صبغۀ آیفون (به مثابه خدای جدید) در میآید. مولانا بر این مسئله اصرار کردند که بُتبودگی تکنولوژی در دنیای امروز از جمله جهان اسلام، نه در ذات تکنولوژی، بلکه در ارادههای ضعیف و در درک و تحلیل معیوب ما از تکنولوژی است. به بیان دیگر، بُتبودگی نتیجه بُتساختگیهایی است که ما خود در زندگی آن را رقم میزنیم. هر میزان انسان مسلمان امروز ضعیفتر میشود، بُت تکنولوژی بر او مسلطتر و امکان رهایی از سلطۀ آیفون دشوارتر میشود.
نکته مهم دیگری که مولانا بر آن تأکید داشتند این بود که «سرعت» تحولات امروز در حوزه ارتباطات انسانی، نه سرعت در ارتباط بلکه سرعت در دادههاست. در تمدن امروز آنچه که سرعت بر او عارض میشود، دادههاست که زود تولید میشوند، زود انتقال مییابند، و زود به اشتراک گذاشته میشوند و خیلی زود هم از متن به حاشیه و گاه از حاشیه به متن میآیند.
نکتهای که در این بین حائز اهمیت است این است که سرعت در دادهها، ارتباطات بین اضلاع دیگر هستی را آسان و بسامان نمیکند، این سرعت در دادهها که در یک روند غیرمتعالی در حال پیشرفت است، همچنان ما را به سمت دوری از ارتباطات هستیشناختی و انسانشناختی سوق میدهد و مع الاسف آوردهای انسانی ندارد. به بیان دیگر، ارتباطات انسانی و سرعت در دادههای در حرکت (بیثبات)، هرگز موجب تعمیق ارتباطات انسانی نشده و ما را به «تعارف» انسانی و معرفت عمیق از نفس آدمی سوق نمیدهد. در این وضعیتِ متراکم، همچنان انسان در سطح باقی مانده است، ارتباط او با منبع هستی در حاشیه است، ارتباط او با خود نیز یک ارتباط فیزیکی است، و تقریبا ارتباط او با طبیعت نیز منقطع گشته است.
و نکته حیاتی دیگری که مولانا هم در مقالۀ خود و هم در بیان خود برآن تأکید داشتند، تفکیک بین «گفتگوی تمدنها» از «تمدنِ گفتگوها» بود. از نظر ایشان در دنیایی که تمدنِ گفتگو (بخوانند تمدنی مبتنی بر ارتباطات انسانی) وجود ندارد، نمیتوان سخن از گفتگوهای تمدنها به میان آورد. زمانی تمدنها به گفتگو خواهند نشست که گفتگو در آن تمدن به رسمیت شناخته شده باشد و ارتباطات انسانی مرکزیت یافته باشند. در جهانی که ارتباطات انسانی هنوز تئوریزه نشده است، مبانی آن هنوز روشن نگشته، و فرمول و فرایند مشخصی برای آن تعریف نگشته است، و نظامواره ارتباطات انسانی با تمامی شئونات جامع انسان معلوم نشده است، گفتگوهای تمدنی هم لاینفع خواهد بود و روابط انسان و انسان را در درون و بیرون تمدنها به سرانجام نخواهد رسید.
نکته پایانی که مولانا در این نشست بر آن تأکید داشت این بود که به رغم این انباشت تکنولوژی و ضعف انسان امروز در مواجهه با جهان تکنولوژی و فرهنگ برآمده از آن، کار از دست خدا در نرفته است، و بلکه کار از دست انسان مسلمان مومن خارج نشده است. از نظر مولانا در این وضعیت اساسا بنبستی وجود ندارد، نیازی هم به اعجاز نیست، بلکه آنچه که میتواند ما مسلمانان و بلکه جامعه بشری را در این وضعیت بحرانی به سمت روشنی هدایت کند، بازگشت به اسلام است. مولانا نمونۀ این بازگشت حقیقی و آنگاه تحول جهانی در نظام مناسبات انسانی را حرکت امام خمینی در انقلاب اسلامی ایران میدانند. امام خمینی ره از نگاه ایشان، با طرح نظریه ولایت فقیه، نظام ارتباطی انسانبنیانی را پیش نهادهاند و در نظامات غیرانسانی در ساحت ارتباطات بشری را تردیدها و تَرَکهای بسیاری بوجود آوردهاند که باید بر این مسیر تحفظ کرد و آن را به انجام رسانید.
تاریخ 5 تیرماه، هتل اوین
منبع:
مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی
حجت الاسلام دکتر حبیب الله بابایی, اخبار مرکز مطالعات اجتماعی و تمدنی, پروفسور مولانا
|