به گزارش روابط عمومی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دکتر سید علی نقی ایازی در این کرسی گفت: بحث اصلی ما الگوی اسلامی پیشرفت است که بیانیه اصلی آن سالها پیش توسط رهبری ابراز شد. بنده در این زمینه کارهای مختلفی انجام دادهام که مهم ترین آنها کتابی است که منتشر شده است. ایدۀ اصلی که امروز به طور مشخص مطرح می کنم این است که تأثیر کنشهای اجتماعی بر پیشرفت را براساس آموزه های قرآن کاوش خواهم نمود. رشد و تعالی انسان ها و طی کردن مسیر کمال در شرایط امروز نیازی مسلم و قطعی برای جوامع شمرده می شود و این امر جز با طراحی و تدوین خط مشی حرکت به سوی پیشرفت محقق نخواهد شد. یکی از علل عدم پیشرفت را می توان در فقدان چنین الگویی جستجو کرد. جهت تحقق این مهم ،جوامع مختلف طرحی مناسب با شرایط خویش تدوین می کنند. جوامع اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و متناسب با چنین فرهنگی نیازمند به طراحی خاص در این زمینه می باشند. از قرآن به عنوان یگانه منبع کلام وحی می توان در این زمینه بهره جست. هدف اصلی ما تبیین ابعاد و شاخص های الگوی اسلامی پیشرفت بر اساس تعالیم قرآن بوده است که در کتاب بنده به تفصیل بیان شده است، یکی از اهداف فرعی نیز شناسایی عوامل موثر بر کنش اجتماعی در فرایند پیشرفت مبتنی بر الگوی اسلام است. پرسشهای اصلی مدنظر ما عبارتند از: الگوی پیشنهادی دین اسلام جهت تحقق پیشرفت بر اساس آموزه های قرآنی چیست؟ چه نسخه ای را برای تحقق جامعه پیشرفته ارائه می دهد؟ ابعاد پیشرفت را چگونه تبیین کرده و چه راه حلی برای آن ارائه می دهد؟ مختصات الگوی پیشرفت اسلامی با توجه به متغیر کنش اجتماعی از منظر قرآن چیست؟ الگوی پیشرفت اسلامی با توجه به متغیر کنش اجتماعی دارای چه ابعادی است؟ شاخص های الگوی پیشرفت اسلامی با توجه به متغیر کنش اجتماعی در قرآن کدامند؟ ثمرۀ عملی مطالعۀ بنده این استبه شناخت عملی و کاربردی در زمینهی الگوی اسلامی پیشرفت در کشور دست یابد؛ در واقع از آنجا که با مسئلهای اسلامیت وپیشرفت روبرو هستیم و کشور ایران که برخوردار از نظام جمهوری اسلامی است ، خروجی این تحقیق می تواند جزء اسناد بالا دستی قرار گرفته و در نتیجه منجر به تولید آراء جدید در حوزه پیشرفت مبتنی بر آموزه های قرآن شود.
روش تحقیق به کار رفته در این پژوهش، روش کیفی بوده و به طور مشخص از روش نظریه زمینه ای استفاده شده است. در این روش ما از آیات قرآن به عنوان دادههایی با موضوع پیشرفت استفاده کردهایم. در گرنددتئوری سه مرجله مطرح است. دادهها شامل مصاحبه، مشاهده، اسناد و مدارک است که در اینجا اسناد و مدارک خود قرآن است و ما از آیات بهعنوان اجزاء این داده استفاده کردهایم. بحث بعدی در این زمینه ترتیبات عملی یا کدگذاری های سهگانه است که بنده وارد جزئیات نمیشوم. در نهایت گزارشهای کتبی و شفاهی برای دست یافتن به آن نظریه است.
بنده ابتدا تمام آیات قرآن را مطالعه کرده ام و بعد تمام آیاتی را که به بحث پیشرفت و تأثیر کنشهای اجتماعی برآن مرتبط بودهاند احصاء و طبقهبندی و دستهبندی کردهام و در جداول خاصی آوردهام. بعد براساس تفسیر اجتماعی اینها را ارزیابی نمودهام. در بحث تفسیر اجتماعی نیز منظور ما مجموعه ای از شروح،توضیحات، استنباطات و تحلیل هایی است که مفسران در طی قرون و اعصار در ذیل آیات اجتماعی قرآن مجید عرضه کرده اند.آیات اجتماعی نیز به آیاتی اطلاق می شود که به زندگی اجتماعی انسان و لوازم و آثار و پیامدهای آن مربوط باشد. با استفاده از رویکرد نظریه زمینه ای و رویکرد تفسیرگرایانه تجزیه و تحلیل از داده ها صورت می گیرد. در کارهای کیفی ما به یک چهارجوب مفهومی نیاز داشتیم تا دربارۀ هر یک از متغیرهای مورد مطالعه رویه واحد داشته باشیم. براین اساس کنش اجتماعی مبتنی برتعریف وبر کنش (انسانی) در صورتی اجتماعی است که فرد یا افرادی که رفتار می کنند برای آن معنای ذهنی قائل هستند و رفتار دیگران را مد نظر قرار می دهند و در جریان خود از آن متاثر می شوند. سپس گونههای مختلفی از کنشهای اجتماعی را مطالعه کرده ام که یکی از آنها کنش اخلاقی است، دسته ای از کنش ها محصول ارزش های حاکم بر جوامع است.کیفیت و میزان درونی سازی ارزش ها ،کنش های مبتنی بر اخلاقیات را شکل می دهد. دهد.هر چه ارزش های منطبق با فطریات بشری در جامعه از اشاعه بیشتری برخوردار باشد و در آحاد آن جامعه درونی شده باشد احتمال وقوع این دسته از کنش ها بیشتر خواهد بود.طبیعت و ذات این دسته از کنش ها زمینه تحقق پیشرفت را بیشتر محتمل می سازد. در واقع بنده معتقدم و به این نتیجه رسیدهام یکی از عوامل مؤثر و زمینههای تحقق پیشرفت وجود همین کنشهای اخلاقی است. نمونههایی از این کنشهای اخلاقی که براساس آیات قرآن احصاء شده عبارتند از: صبر،اعتدال در عمل،گفتار نرم و متین ،راستگویی،گفتار پسندیده، ایثار، تواضع، عفو و گذشت،مهر و محبت،وفای به عهد، پرهیز از فحشا، صحیح عمل کردن، عاری از خشم.
اینها مفاهیم بنده بودهاند که باید آنها را ذیل مقولات تجزیه و تحلیل کنیم که بنده آنها را ذیل مقولۀ کنشهای مبتنی بر تعامل با همنوع شکل دادهام. انواع کنشهای دیگری که در بحث کنشهای اجتماعی از آنها یاد کردهایم عبارتند از: کنش های کنترلی و اصلاحی، کنش های عاطفی، کنش های انسجامی، کنش های مشارکتی. یکی از انواع این کنشها، کنشهای حمایتی است یعنی کنشهای اجتماعی که در تعامل با دیگران به منظور تأمین برخی خواستها و نیازهای جوامع از آن یاد میشود. در واقع یکی از ویژگیهای برجستۀ انسان در جوامع پیشرفته خیرخواهی نسبت به همنوع است. رفع فقر، محرومیت و ایجاد تعادل میان اقشار اجتماعی، نفی نظام مالی افسارگسیخته، کاهش فاصلههای طبقانی و ایجاد انسجام اجتماعی از کارکردهای این نوع کنش اجتماعی است. آیات متعددی را نیز در این زمینه آوردهایم. مقولۀ بنیادی ذیل این کنش که همین مقوله نیز به عنوان مقولۀ گزینشی و محوری بنده در نظر گرفته شده مقولۀ کنشهای مبتنی بر تعامل با همنوع است.
کنش بعدی کنش عبادی است یعنی آن دسته از کنش هایی که به ارتباط بین انسان و پروردگار ارجاع داده می شود، لکن در شریعت دسته ای از این کنش ها در ارتباط با هم نوع قرار می گیرد و یا خصوصیتی از کنش عبادی جنبه ی اجتماعی به خود می گیرد.برخی دیگر از مناسک عبادی می تواند به صورت جمعی صورت گیرد و به نوعی در تعامل با دیگران محقق می شود.مانند نماز جماعات و جمعه، مناسک حج و... بر این اساس در تحلیل و ارتباط کنش های عبادی به آن دسته از کنش هایی پرداخته می شود که زمینه ی تعالی و پیشرفت را برای انسان اجتماعی فراهم می کند. گونه های کنش های عبادی: عمل صالح، شکر، اقامه نماز، استغفار، توبه، روزه، شکر در برابر والدین. مقولۀمرکزی نیز با همان کنشهای مبتنی بر تعامل با همنوع است.
کنش بعدی، کنش اقتصادی است به معنای کاربرد مسالمتآمیز منابع تحت اختیار یک فرد در جهت بهرهگیری اقتصادی است. گونه های کنش اقتصادی:(عدالت، عدالت در توزین، زهد و ساده زیستی، عمرانی)
این توضیح را نیز باید بیفزایم هدف بنده در انتخاب کنشها، کنشهایی بوده که توانستهام برای آن آیاتی متناسب بیابم، وگرنه چه بسا تعداد کنشهای اجتماعی بسیار بیشتر از این باشد.
کنش بعدی، کنشهای ارتباطی است؛ نوعی کنش اجتماعی معطوف به حصول تفاهم میباشد که بر مبنای این نوع از کنش، کنشگران برای رسیدن به یک درک مشترک از طریق استدلال، وفاق و همکاری با یکدیگر ارتباط متقابل برقرار میکنند.
در پایان نیز بنده به موانع پیشرفت پرداختهام و از آن دسته از کنشهایی یاد کردهام که میتواند در فرآیند پیشرفت اختلال ایجاد کند. از جمله این کنشها می توان به این موارد اشاره کرد: کبر و نخوت،اخلاق ناپسند و تندخویی، تصرف ناشایست در اموال، قتل نفس، انفاق نادرست، بخل، تکبر، خلف وعده، ربا و... سپس از کنشها را در چهار مقوله دستهبندی کرده ام: کنش های کجروانه، کنش های مبتنی بر ضد ارزش های دینی، کنش های فاقد شناخت، کنش های سلبی
دکتر سعیدی: کار اصلی ایشان که در این مقاله نیز تحقق یافته و در کتاب ایشان نیز به تفصیل موجود است، این بوده که کنشهای اجتماعی که از دید خودشان یا تفاسیر قرآن کریم بر پیشرفت و تکامل انسان تأثیر دارند، جمع آوری کرده اند. در واقع شما کنشهای اجتماعی که به نظر خودتان و تفاسیر قرآن (و نه لزوماً آیات قرآن و خود قرآن) بر تکامل و پیشرفت انسان و نه جامعه مؤثر هستند را جمع آوری کرده و بعد آنها را فروکاستهاید، یعنی هر چند مفهوم را ذیل مفهوم بزرگتر قرار دادهاید. در مورد مقولۀ مرکزیتان نیز با تمام آن عناوین کلی را ذیل عنوان بزرگتر یعنی تعامل با انسان قرار دادهاید. البته تمام اینها به نوبۀ خود کار بسیار ارزشمندی است که به نحو شایسته انجام شده است، اما اشکال اصلی این است که ایشان در نهایت به مدعای خود دست نیافتهاند. مهم ترین نکته و اشکال بنده این است که پیشرفتی که میخواهد بررسی شود و کنار توسعه قرار میگیرد، مربوط به اجتماع است و صرف کنشهای اجتماعی به پیشرفت اجتماعی مربوط نمی شود. به بیان دیگر کنشهای اجتماعی لزوماً به پیشرفت مربوط نیست، بلکه باید شاخص های جامعه پیشرفته براساس آیات قرآن مشخص گردد، در حالی که بحث شما بیشتر معطوف به تکامل انسان به عنوان فرد است که لزوماً به جامعه ارتباطی ندارد.
قرآن از اجتماعات بشری با اصطلاحات و تعابیری مانند امت، قریه، قبیله، طائفه و... یاد کرده و خصوصیاتی را به آنها نسبت میدهد. اگر به موارد موجود نگاه کنید، متوجه میشوید آنجا که اکثریت جامعه خصوصیتی (منفی یا مثبت) را دارند، قرآن آن را به کل آن جامعه نسبت میدهد. بنابراین اگر بخواهیم جامعهای را از دید قرآن تکاملیافته بدانیم، جامعهای خواهد بود که اکثریت افراد در آن تکامل یافته هستند، اما پرسش اصلی این است که اقتصاد این جامعه چگونه خواهد بود؟ افراد در آن چگونه اوقات فراغت خود را میگذارنند؟ نحوۀ رابطۀ آنها با کشورهای خارجی به چه صورت است؟ آموزش و پرورششان بر چه مبنایی است؟ و.... اینها که عرض کردم خصوصیات جامعۀ توسعهیافته و پیشرفته را مشخص میکند، بنابراین اگر میخواستید به بحث توسعه و پیشرفت بپردازید باید به این پرسشها پاسخ میدادید. در نتیجه اگرچه به صورت فعلی نیز کار ارزشمندی انجام دادهاید، اما به هدف اولیهای که مدعی آن هستید یعنی پیشرفت دست نیافتهاید، بلکه به تکامل فردی انسان پرداختهاید.
اما نکتۀ دوم در مورد روش انتخابی شما برای این پژوهش است. در این قسمت هم شما به روشی که ابتدا مدعی شدهاید، عمل نکردهاید. شما مدعی استفاده از روش نظریهپردازی گرانددتئوری یا دادهمحور هستید، براین اساس تنها باید مطالب و محتوای خود را از آیات قرآن استنباط میکردید، یعنی تکامل فردی مورد ادعای خود را براساس آیات قرآن به دست میآوردید. به عنوان مثال شما در جدول آیات، ذیل آیۀ 2 از سورۀ 5 (یکدیگر را در کار نیک و تقوا یاری کنید و در گناه و دشمنی به هم کمک نکنید)، تعاون به همنوع را بهعنوان کد مفهومی این آیه بیان کردهاید، اما مشخص نیست که براساس کدام قسمت این آیه انسان با این کار به رشد و صلاح دست مییابد.
یا در آیۀ 85 سورۀ اعراف (...و در زمین پس از نظم و اصلاح آن (با آمدن قوانین آسمانی)، به فساد برنخیزید. این کار (یعنی خدا را به یگانگی پرستیدن و با خلق به عدالت کوشیدن و در وزن خیانت نکردن) برای شما بسیار بهتر است.) در اینجا نیز شما اصلاحات اجتماعی را به عنوان کد آیه بیان کردهاید، اما توضیح ندادهاید که چگونه و براساس کدام قسمت آیه کنش اصلاحی قرار است به تکامل بینجامد؟
در واقع اینطور که از این مثالها برمیآید، شما در بسیاری از مواقع به تفاسیر مراجعه کردهاید که در اینصورت دیگر روشتان، روش زمینهای نخواهد بود، زیرا براساس روش زمینهای و دادهمحور تنها باید آیات قرآن را ملاک قرار دهید.
نکتۀ دیگر اینکه شما یکی از انواع کنشهای عاطفی را ازدواج برشمردهاید، اولاً ازدواج، کنش عاطفی محض نیست، بلکه کنش عقلانی هم هست، چرا که از این اینکار هدفی را دنبال میکنید مانند ادامۀ نسل و تربیت فرزندان و....
در همین بخش نقل قولی از خلیلیان میآورید که یکی از شاخصهای جوامع پیشرفته براساس آموزه های اسلامی، وجود آرامش و اشاعۀ مودت و محبتی است که میان اعضا منشتر شده و گسترش مییابد. خب همانطور که عرض کردم اگر مدعی استفاده از روش زمینهای هستید، نباید چنین نقل قولی بیاورید، این نظر قرآن نیست که بتوانید براساس این روش به آن استناد کنید، بلکه دیدگاه یکی از مفسیرین قرآن است.
در آیۀ 103 سورۀ آل عمران نیز مثال دیگری است که کنشهای انسجامی ارتباطی به پیشرفت ندارد و از دل آیه چنین چیزی به دست نمیآید، بلکه براساس تفاسیر به آن دست یافتهاید.
اشکال دیگر مربوط به کدگذاری محوری شماست. کدگذاری محوری در نظریۀ زمینهای ارتباط برقرار کردن میان مقولۀ مرکزی و مقولات جانبی است که زمان، مکان، بسترها، عوامل و پیامدها را مشخص میکنند و شما باید میان آنها ربط برقرار کنید که این مقوله علت آن مقوله است، یا بستر و پیامد آن است و... در حالی که همانطور که پیشتر نیز عرض کردم شما کدگذاری را به شکل فروکاهش مفاهیم نشان دادهاید بهعنوان مثال ازدواج و اشاعۀ فرهنگ برداری زیرمجموعۀ کنشهای عاطفی قرار گرفته یا امر به معروف و نهی از منکر و آزاداندیشی ذیل کنشهای نظارتی قرار گرفته است و به همین خاطر در پایان به نظریه دست نیافتهاید. ضمن اینکه مقولۀ مرکزی شما باید پیشرفت باشد، در حالی که پیشرفت نیست. شما در واقع از ابتدا مقولۀ مرکزی خود را مشخص نمودهاید، در حالی که باید با مطالعه و بررسی آیات قرآن و طی تحقیق و براساس آیات قرآن به مقولۀ مرکزی خود دست می یافتید.
در نهایت باز هم عرض میکنم تلاش شما در استنباط و دستهبندی کنشهای اجتماعی که براساس نظر خودتان یا برخی مفسران در تکامل فردی انسان مؤثر هستند، شایان تقدیر است، اما به هر حال به هدفی که مدعای آن هستید که پیشرفت، دست نیافتهاید.
پاسخ دکتر ایازی: بنده در مقام پاسخ نیستم، بلکه در مقام ایضاح بیشتر هستم. ایدۀ اصلی بنده در کتابی که عرض کردم و منتشر شده انعکاس یافته و شاید مراجعه به متن مقاله که بسیار کوتاه است موجب بسیاری از این ابهامات شده است. در مورد بحث تفاوت میان پیشرفت و توسعه باید عرض کنم که از ابتدای طرح بحث پیشرفت نیز این بحث وجود داشته است. امام بنده در چهارچوب مفهومی خود تشریح نمودهام که پیشرفت مدنظر فرآیند جهتداری است که هدف آن رساندن انسان به کمال است. اگر این دسته از پیشرفتها وجود داشته باشد و این کنشها در وجود آدمی در تعامل با دیگران نهادینه شود و سپس از اعضائ یک جامعه تکثیر گردد میتواند به توسعه وپیشرفت مدنظر شما منجر شود، اگر چه اینها قرب و تعالی و رشد فردی افراد است، ولی وقتی در پیوست با تعامل با دیگران قرار میگیرد، اثرگذار خواهد بود.
در بحث روش نیز بنده بر آموزههای قرآن تأکید داشتم و در ابتدای بحث نیز به تفسیر اجتماعی اشاره کردم که برداشتهای مختلف مفسران مدنظر بوده است. در واقع ممکن است مفهومی در معنای اولیه آیه آشکار نباشد اما تفسیر ذیل آن که مثلاً به شأن نزول می پردازد، این ابهام را روشن میکند. بنابراین اگر بنده مدعی استفاده صرف از آیات قرآن بودم،ادعای ایشان درست بود، اما بنده در عنوان نیز به آموزههای قرآن اشاره کردهام.